جدول جو
جدول جو

معنی بینی بند - جستجوی لغت در جدول جو

بینی بند
(بی بَ)
نوعی از نقاب زنان. (آنندراج). نقاب و چیزی که برروی بینی بندند مانند زنان تازی. (ناظم الاطباء). فدام. (یادداشت مؤلف). لفام. (مجمل اللغه) : لبز، بینی بند بربستن. اللغم، بینی بند بربستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی زدن
تصویر بینی زدن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، بینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیضه بند
تصویر بیضه بند
کمربند مخصوصی که مبتلایان به فتق بیضه به کمر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ ضَ / ضِ بَ)
فتق بند. خصیه بند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فتق بند شود، شلوار مخصوصی که در موقع ورزشهای سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ غَ)
انکار کردن. (بهار عجم). کنایه از انکار کردن. (آنندراج). مرداف چانه زدن:
ور اشارتهاش را بینی زنی
مرد پنداری و چون بینی، زنی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(شِ بَ)
دهی است از دهات کوهسار، تابع هزارجریب در مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 123)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
چیزی است که بر بالای خوگیر اسب بر سینه اش بندند. (آنندراج) :
کشد سینه بندش از آن در بغل
که لاغرمیان است و فربه کفل.
ملاطغرا (از آنندراج).
، هر جامه ای که سینه و پشت را بدان پوشند. پستان بند زنان. (ناظم الاطباء). جامه که زنان بر سینه و پستان بندند و به انواع تکلف میباشد. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند. پستان بند. (فرهنگ فارسی معین) ، لباسی کوتاه و بی آستین که غالباً بر روی پیراهن و در زیر سایر البسه کودکان را پوشانند. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای باشد که در گلوی طفلان بندند تا رختشان از لعاب ضائع نشود. (آنندراج).
- سینه بند عدالت، قطعه پارچۀ قلاب دوزی اعلایی است که به اندازه ده گره مربع میباشد و کاهن بزرگ بر سینۀ خود قرار میدهد و از دو قطعه پارچۀ قلاب دوزی که ایفورد از آن ساخته میشد، ترتیب داده شده بود. دارای رویه و آستری بود کیسه مانند که برویه آن دوازده قطعه از سنگهای گرانبها که بر هر یک از آنها یکی از اسماء اسباط دوازده گانه محکوک بود، تعبیه کرده باشند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
خایه بند کمربندی که بهنگام فتق بیضه بر کمر بندند، شلوار مخصوصی که در موقع ورزش های سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینش مند
تصویر بینش مند
بصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
كوّنه الأنف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
Nasality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
sauti ya pua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
Nasalität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
носовість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nosowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
鼻音
دیکشنری فارسی به چینی
آب بند، آب قطع شد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
ناکی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
নাসিকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
burunluluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
비음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
鼻音
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
אף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
носовость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
เสียงจมูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasale klank
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
नासिकता
دیکشنری فارسی به هندی